8 اردیبهشت 1403

قرارگاه جنبش انقلابیون (قجا)

قرارگاه امنیتی و سایبری جنبش انقلابیون جمهوری اسلامی ایران

شهید علی اکبر رحمانیان

«برادرم! نمی دانی چقدرلذت می برم ازسوختن در گلوله های دشمن که مثل باران برزمین می ریزد.چقددوست دارم که باقطعه قطعه شدن بدنم وحتی باقی نماندن خاکستری از پیکرم. گمنام به دیدار دوست بشتابم.»

شاید خیلی از کسانی که این فراز شیوا را از زبان اوشنیده بودند تیرباران والفجر 8 آرام از کنار پیکر پاره پاره اش که غریبانه بر جاده فا- ام القصر- افتاده بود، گذشتند وندانستند که در گمنامی آن، همه جنوب، با چه بزرگ مردی بدرود می گویند. شاید آن روز ها پاهای برهنه و پرتاول او را دیدند اما ندانستند این همان عاشورایی مردی است که در شروع عملیات ، با طنین آوای آسمانی خود بر می آورد که: «کربلا را باید با پای برهنه رفت. » و اگر نبودند دلسوختگانی که او را از لباس های نیم سوخته اش را بشناسند، اوبرای همیشه در گمنامی غربت خویش باقی می ماند.

شهید علی اکبر رحمانیان، نام آشنای لشکرالمهدی (عج)که خاک جنوب وغرب بوسه گاه گامهای استوار وشروه خوان نام بلند اوست، در بیست وپنجم محرم الحرام 1382(ه ق)، در حالی که زمین وزمان داغدار شهادت سیذالساجدین امام زین العابدین (ع) بود، در خانواده ای منور به نور ایمان و شیفته ی اهل بیت (علیهم السلام) دیده به جهان گشود. اولین گریه ی کودکانه اش گویی در سوگ مردی وارسته بود که همزمان با تولد او، بردست های مردم قهرمان پرور جهرم تشیع می شد. در زاد روز میلاد این عزیز، عالم ربانی حضرت آیت الله “سید علی اکبر آیت اللهی راه سفر ابدی را در پیش گرفت و شهر جهرم را یک بار دگر غرق در عزا وماتم کرد. شهید رحمانیان این گونه در حال وهوایی روحانی تولد یافت و دوران پرنشاط کودکی را در دامان پدر مادری فرهیخته به سر آورد.

این شهید بزرگوار  تحصیلات خود را تا پایان دوره متوسطه ادامه داد و با اخذ مدرک دیپلم از تحصیل فراغت یافت. فعالیت های سیاسی و مبارزاتی وی که از سالها قبل از انقلاب آغزشده بود. بعد از پیروزی انقلاب همچنان ادامه یافت واین سردار شهید با پیوستن به جمع سبز پوشان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، خودرا آماده ی دفاع از انقلاب و میهن اسلامی نمود.

جنگ تحمیلی عرصه تبلور استعداد های نهفته ی او بود. سردار شهید رحمانیان با شروع اولین جرقه های جنگ به سوی جبهه های نور شتافت که شور وحال والتهاب اولین اعزام را در قسمتی از خاطراتش این گونه بیان داشته است:

«با چهارده نفر از برادران سپاه جهرم به حبهه اعزام شدیم. آن زمان تازه جنگ ایران وعراق شروع شده بد وخرمشهر سقوط کرده بود… شور وحالی دیگر دربین برادران بود و تمام آنها با گریه والتماس، مسوولین را راضی کرده بودند. عید قربان 1401(ه ق) بود، در جهرم نماز عید برپابود که به محل نماز آمده و با مردم خداحافظی کردیم. از شدت شوق، اشک در چشمم حلقه زد، خدامی داند چه حالی داشتم.»

سردار شهید علی اکبر رحمانیان فعالیت های خود را با عنوان مسوول آموزش بسیج جهرم آغاز کرد و با این که بسیاری از دوستان به علت اهمییت حضور وی در بسیج، از رفتن او به جبهه ممانعت می کردند با این همه شهید، به دفعات راهی عرصه های نبرد گردید وبا پذیرفتن مسوولیت های مختلف، عملیات های متعددی را عرصه ی دلاوری های خودساخت. وی درعملیات والفجر مقدماتی، والفجر1و2و4و عملیات خیبر فرماندهی طرح و عملیات تیپ المهدی(عج) رابرعهده داشت. در عملیات های رمضان ومحرم به ترتیب با عنوان فرمانده گردان ومسوول محور عملیات حضور یافت. علاوه بر این مدتی ننیز با عنوان معاون تیپ تکاور رعد – متشکل از گردان های تیپ المهدی و تیپ 55 هوابرد اصفهان – انجام وظیفه کرد.

سردار شهید رحمانیان در مدت زمان حضور در جبهه به دفعات آماج تیر وترکش دشمن قرار گرفت وبا تحمل جراحات بسیار، راهی بیمارستان گردید و آن گونه که آرزو کرده بود در تاریخ 27 بهمن 1364 با بدنی پاره پاره به دیدار دوست شتافت.

خاطره :

پابرهنه!
در تمام مجالس و مراسم های عزاداری با پای برهنه شرکت می کرد. حتی در تظاهرات های انقلاب پا برهنه بود. در شب و روز پیروزی انقلاب تمام مدت پا برهنه در خیابان ها می دوید و کارمی کرد. بعد هم وقتی وارد سپاه و بسیج شد پا برهنه بود حتی در سخت ترین عملیات ها هم حاضر نبود کفش به پا کند.
شب عملیات والفجر 8، مسئول هماهنگی اجرای عملیات بود. با پای برهنه کار هایش را پیش می برد. می گفت: «مگر شما قصد کربلا ندارید، کربلا را باید با پای برهنه رفت! »
همین پای تاول زده اش در شناسایی جسدش خیلی کمک کرد.
دو سه شب پشت سر هم خواب می دیدم علی اکبر شهید شده و جنازه اش گم شده است. چند روز بعد که از خط آمد جریان را برایش گفتم. گفت: «خواب دیدی خیر باشه، چون به این موضوع فکر می کنی خوابش را هم می بینی! »
قبل از والفجر 8 من برگشتم جهرم. چند ماه بعد خواب تعبیر شد، علی اکبر شهید شد و جنازه اش چند روزی گم شد!
***
ایام فاطمیه بود و عزای فاطمه )س) که ترکش توپ، نیم تنه بالای علی اکبر را برد. فقط دو پا از ایشان باقی مانده بود، جنازه قابل شناسایی نبود. قبل از شهادت برای آموزش شنا رفته بود که لباسشان خیس می شود و لباس یکی از دوستان را می پوشد، چند روز بعد از شهادت از روی همین لباس شناسایی اش کردند.

شهید علی اکبر رحمانیان
تولد: 1340 – جهرم 25 محرم، سالروز شهادت امام سجاد(ع)
سمت: فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر 33 المهدی(عج)
شهادت: 27/11/1364 ( فاطمیه)

برگرفته شده از کتاب خلاصه خوبی ها جلد سوم، همسفر تا بهشت

ستاد جنبش انقلابیون کل کشور