1 آذر 1403

قرارگاه جنبش انقلابیون (قجا)

قرارگاه امنیتی و سایبری جنبش انقلابیون جمهوری اسلامی ایران

شهید محمد ابراهیم همت

مشخصات شهید محمد ابراهیم همت

  • نام و نام خانوادگی: محمد ابراهیم همت
  • نام پدر : علی اکبر
  • محل تولد : شهر رضا
  • تاریخ ولادت: ۱۳۳۴/۱/۱۲
  • تاریخ شهادت : ۱۳۶۲/۱۲/۱۷
  • محل شهادت: جزیره ی مجنون
  • مدت عمر: ۲۸ سال
  • محل مزار : امامزاده شاهرضا دفن و یادبود در گلزار شهدای بهشت زهرا
  • قطعه و ردیف و شماره : ۵۲۴-۷۷-۲۴
  • کتاب مربوط به این شهید: طنین همت،یادگاران۲( کتاب همت)، شهید همت،افلاکیان زمین ( محمد ابراهیم همت)،معلم فراری،به مجنون گفتم زنده بمان، کتاب همت،خورشید خیبر،نیمه پنهان یک اسطوره،۱۴ سردار،آن روز در کنار تو (داستان نوجوانان)،نیمه پنهان ماه (همت به روایت همسر شهید )،با سرودخوان جنگ در خطه نام و ننگ

زندگی نامه شهید محمد ابراهیم همت

محمّد ابراهیم همّت در ۱۲ فروردین ۱۳۳۴ ه.ش در شهرضای اصفهان در خانواده بسیار متدیّن به دنیا آمدند.
ایشان مردی عارف ، و ایثارگری سلحشور و اسوه ای برای دیگران بودند که جز خدا به چیز دیگری فکر نمی کردند و به عشق رسیدن به هدف متعالی و کسب رضای خداوند، شب و روز تلاش می کردند و سخت ترین و مشکل ترین مسئولیّت ها را با کمال خوشرویی و اشتیاق و آرامش خاطر می پذیرفتند.
ایشان در دوران تحصیلش از هوش و استعداد فوق العاده ای برخوردار بودند و در دوران تحصیل و حتّی در تعطیلات تابستانی هم مشغول به کار می شدند تا خرج و مخارج خود را دربیاورد و از این راه به خانواده اشان کمک می کردند.
محمّد ابراهیم با تمام کردن دوره ی دبیرستان خود و گرفتن دیپلم با نمرات عالی وارد دانشسرای اصفهان شدند و تحصیلاتشان را ادامه دادند و بعد از گرفتن مدرک تحصیلی به سربازی رفتند و بعد از تمام کردن دوره ای سربازی به زادگاهشان شهرضا برگشتند و در روستا های اطراف مشغول به تدریس شدند .
محمّد ابراهیم همّت در این دوران نیز با تعدادی از روحانیّون متعهد و انقلابی ارتباط پیدا کردند و در اثر مجالست با آن ها با شخصیّت حضرت امام (رحمه الله علیه) بیشتر آشنا شدند. به دنبال این آشنایی و شناخت، سعی می کردند تا در محیط مدرسه و کلاس درس، دانش آموزان را با معارف اسلامی و اندیشه های انقلابی حضرت امام (رحمه الله علیه) و یارانش آشنا کنند.

فعالیت های محمد ابراهیم همت قبل و بعد از انقلاب

محمّد ابراهیم همّت در تشویق و ترغیب دانش آموزان به مطالعه و کسب بینش و آگاهی، سعی فراوانی داشتند و این موضوع سبب شد که چندین نوبت از طرف ساواک به ایشان اخطار داده شود. ولی دل نترس و شجاع ایشان به همه ی آن اخطارها بی اعتنا بود و هدف و راهش را بدون اندک ترس ادامه می دادند و از تربیت شاگردان خود لحظه ای غافل نمی شدند . با گسترش تدریجی انقلاب اسلامی، محمّد ابراهیم، پرچمداری جوانان مبارز شهرضا را برعهده گرفتند. پس از انتقال او به شهرضا برای تدریس در مدارس شهر، ارتباطش با حوزه ی علمیّه ی قم برقرار شد و به طور مستمر برای گرفتن رهنمود، ملاقات با روحانیّون و دریافت اعلامیِه و نوار به قم رفت و آمد می کردند.
محمّد ابراهیم همّت پس از پیروزی انقلاب در جهت ایجاد نظم و دفاع از شهر و راه اندازی کمیته ی انقلاب اسلامی شهرضا نقش اساسی داشتند و از جمله کسانی بودند که سپاه شهرضا را با کمک دو تن از برادران خود و سه تن از دوستانشان تشکیل دادند. آن ها با تدبیر و درایت و نفوذ خانوادگی که در شهر داشتند، مکانی را به عنوان مقرّ سپاه در اختیار گرفته و مقادیر قابل توجهی سلاح از شهربانی شهر به آنجا منتقل کردند و از طریق مردم، سایر ما یحتاج و نیازمندی ها را رفع کردند.به تدریج عناصر حزب اللهی به عضویِت سپاه در آمدند و هنگامی که مجموعه ی سپاه سازمان پیدا کرد، ایشان مسئولیّت روابط عمومی سپاه را به عهده گرفتند.
از کارهای اساسی ایشان در این مقطع، سامان بخشیدن به فعالیّت های فرهنگی، تبلیغی منطقه بود که درآگاه ساختن جوانان و ایجاد شور انقلابی تأثیر به سزایی داشتند.

فعالیت های محمد ابراهیم همت در دوران دفاع مقدس

حضور ایشان در عملیّات های مهمّی مانند عملیّات فتح المبین. عملیّات بیت المقدّس. عملیات رمضان. عملیات خیبر. و فرماندهی عملیّات خیبر و رمضان با ایشان بوده است.
محمّد ابراهیم همّت در عملیات پیروزمند بیت المقدّس در سِمَت معاونت تیپ محمّد رسول الله (صلی الله و علیه و آله و سلم) فعالیّت و تلاش تحصین برانگیزی را در شکستن محاصره ی جاده ی شلمچه – خرّمشهر انجام دادند و به حق، می توان گفت که او و یگان تحت امرش سهم به سزایی در فتح خرّمشهر داشته اند و با اینکه منطقه ی عملیاتی، دشت بود، حاج همّت با استفاده از بهترین تدبیر نظامی به نحو مطلوبی فرماندهی کردند.

خاطره ی پدر شهید محمد ابراهیم همت

محمّد ابراهیم از سن ۱۰ سالگی تا لحظه ی شهادت در تمام فراز و نشیب های سیاسی و نظامی، هرگز نمازش ترک نشد. روزی از یک سفر طولانی و خسته کننده به منزل برگشت و پس از استراحت مختصر، شب فرا رسید. ابراهیم آن شب را با همه ی خستگی هایش تا پاسی از شب ، به نماز و نیایش ایستاد و وقتی مادرش به او گفت: کمی استراحت کن، گفت: مادر! حال عجیبی داشتم. ای کاش به سراغم نمی آمدی و آن حالت زیبای روحانی را از من نمی گرفتی.

نحوه ی شهادت شهید محمد ابراهیم همت

در ۲۴ اسفند سال ۱۳۶۲ ه.ش، در سن ۲۸ سالگی در عملیات خیبر؛ حاج همّت جلو رفته بودند تا وضع جبهه را از نزدیک بررسی کنند، که گلوله ی توپ در نزدیکی اشان اصابت می کند و این سردار دلاور به همراه معاونش، شهید اکبر زجاجی در جزیره ی مجنون، به شهادت رسیدند.

اولین وصیت نامه شهید محمد ابراهیم همت

به تاریخ ۵۹/۱۰/۱۹ ه.ش ساعت ۱۰:۱۰ شب چند سطری وصیّت نامه می نویسم :
هر شب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است ،
مادر جان! می دانی تو را بسیاردوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت. مادر، جهل حاکم بر یک جامعه، انسان ها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل های این جهل اند و شاید قرن ها طول بکشد که انسانی از سلاله ی پاکان زائیده شود و بتواند رهبری یک جامعه ی سر در گم و سر در لاک خود، فرو برده را در دست گیرد و امام ، تبلور ادامه دهندگان راه امامت و شهامت و شهادت است.
مادرجان! به خاطر داری که من برای یک اطلاعیّه ی امام حاضر بودم بمیرم ؟ کلام او الهام بخش روح پرفتوح اسلام در سینه و وجود گندیده ی من بوده و هست.
اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنند تا شاید خدا من رو سیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد.
مادر جان! من متنفّر بودم و هستم از انسان های سازش کار و بی تفاوت و متأسفانه جوانانی که شناخت کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلاً چه می گویند؛ بسیارند.
ای کاش به خود می آمدند. از طرف من به جوانان بگویید: چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است، به پا خیزید و اسلام را و خود را دریابید. نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی – نه غربی؛ اسلامی …
ای کاش ملّت های تحت فشار مثلث زور و زر و تزویر به خود می آمدند و آن ها نیز پوزه ی استکبار را بر خاک می مالیدند.
مادرجان! جامعه ی ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسان ها بیرون ببرد، ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند؛ زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمِل شده اند. از هر طرف به این نو نهال آزاده ، ضربه زدند ولی خداوند، مقتدر است اگر هدایت نشدند، مسلما ً مجازات خواهند شد.
پدر و مادر! من زندگی را دوست دارم ، ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم.
علی وار زیستن و علی وار شهید شدن,، حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست می دارم.
شهادت در قاموس اسلام، کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم، جور، شرک و الحاد می زند و خواهد زد.
پدر! ما فردا می رویم به جنگ با انسان هایی که چون کفّار در صدر اسلام نمی دانند چرا و برای چه می جنگند؛ جنگ با دموکرات یا در حقیقت آلت دست بعث بغداد عراق .
ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ی ما را به لجن زار کشیده است، ولی چاره ای نیست، این ها سدّ راه انقلاب اسلامی هستند ؛ پس سدّ راه اسلام باید برداشته شود تا راه تکامل طی شود.
مادر جان! به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاطر من گریه کنی اصلاً از تو راضی نخواهم بود. زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار ( اللهم ارزقنی توفیق الشهادة فی سبیلک) .

و السلام؛
محمّد ابراهیم همّت

دومین وصیت نامه شهید محمد ابراهیم همت

به نام خدا
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین (علیه السلام) سالار شهیدان اسوه و اسطوره ی بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم ، پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید. چقدر شماها صبورید. خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم. غنچه هایی که (کبوترانی که) همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند. الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی) و نزدیکی با خدای؛ چرا که «ان الله اشتری من المومنین».
من نیز در پوست خود نمی گنجم. گمشده ای دارم و خویشتن را در قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم. سیم های خاردار مانع هستند. من از دنیای ظاهر فریب مادیّات و همه ی آنچه که از خدا بازم می دارد، متنفّرم (هوای نفس، شیطان درون و خالص نشدن)
در طول جنگ برادرانی که در عملیّات شهید می شدند، از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم! این بار دوم است که وصیّت نامه می نویسم، ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام و آلوده ام.
از شروع انقلاب در این راه افتادم و پس از پیروزی انقلاب نیز سپاه را پناهگاه خوبی برای مبارزه یافتم. ابتدا در گیری با ضدّ انقلاب و خوانین در منطقه ی شهرضا (قمشه) و سمیرم سپس شرکت در خوزستان و جریان گروهک ها در خرّمشهر. پس از آن سفر به سیستان و بلوچستان (چابهار و کنارک) و بعداً حرکت به طرف کردستان دقیقاً دو سال در کردستان هستم . مثل این است که دیگر جنگ با من عجین شده است.
خداوند تا کنون لطف زیادی به این سرا پا گنه، کرده و توفیق مبارزه در راهش را نصیبم کرده است. اکنون من می روم با دنیایی انتظار، انتظار وصال و رسیدن به معشوق.

ای عزیزان من! توجّه کنید:
۱- اگر خداوند فرزندی نصیبم کرد با این که نتوانستم در طول دورانی که همسر انتخاب کردم، حتّی یک هفته خانه باشم، دلم می خواهد او را علی وار تربیت کنید.
همسرم انسان فوق العاده ای است او صبور است و به زینب عشق می ورزد او از تربیت کردن صحیح فرزندم لذّت خواهد برد؛ چون راهش را پیدا کرده است. اگر پسر به دنیا آورد، اسم او را مهدی و اگر دختر به دنیا آورد، اسم او را مریم بگذارید؛ چون همسرم از این اسم خوشش می آید.

۲-امام مظهر صفا پاکی و خلوص و دریایی از معرفت است . فرامین او را مو به مو اجرا کنید تا خداوند از شما راضی باشد؛ زیرا او ولی فقیه است و در نزد خدا ارزش والایی دارد.

۳-هر چه پول دارم اول بدهی مکّه ی مرا به پیگیری سپاه تهران (ستاد مرکزی) بدهید و بقیّه را همسرم هر طور خواست خرج کند.

۴-ملّت ما ملّت معجزه گر قرن است و من سفارشم به ملّت، تداوم بخشیدن به راه شهیدان و استعانت به درگاه خداوند است، تا این انقلاب را به انقلاب حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) وصل نماید و در این تلاش پیگیر مسلماً نصر خدا شامل حال مؤمنین است.

۵-از مادر و همه ی فامیل و همسرم اگر به خاطر من بی تابی کنند، راضی نیستم. مرا به خدا بسپارید و صبور و شجاع باشید.

حقیر حاج همت

ستاد جنبش انقلابیون کل کشور